۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

توصیه های مدیریتی

* قاطع اما مهربان باشید .

* جدی ، اما لطیف باشید .
* حتی اگر جوان هستید در مقام مدیر پدر باشید.
* همواره معلم باشید و یادتان باشد که همکاران شما از رفتار شما ، بیشتر از گفتار شما می آموزند .
* صمیمی و با صداقت باشید و سعی کنید رفتار شما بر گفتارتان منطبق باشد .
* زودتر از دیگران بیایید و دیرتر از دیگران بروید .
* حتماً نظم را در محیط کار برقرار کنید . در یک محیط بی نظم همه طلبکار و مدعی اند ، اما در یک محیط بی نظم همه طلبکار و مدعی اند ، اما در یک محیط منظم و مبتنی بر اصول ، مدعیان احساس بدهکاری خواهند کرد .
* آراستگی و پیراستگی را که شامل پاکیزگی ، زیبایی، ایمنی ، بهداشت و انضباط می شود در محیط کار اعمال کنید . این پدیده موجب بالا رفتن روحیه و در نتیجه افزایش بهره وری و کیفیت می شود .
* به اصول ، قولها و تعهدات خود و همکارانتان در مدیریت پایبند باشید .
* حتی الامکان شما یا نماینده شما باید در همه صحنه های شادی و غم همکارانتان ، حضور پیدا کند .
* در امر روابط با دیگران ، احساساتی ، هیجان زده و شتاب زده عمل نکنید .
* به پیروی از توصیه های حضرت علی (ع) به هنگام خشم ، تصمیم نگیرید .
* در قضاوت عجله نکنید و آن گاه که قضاوت می کنید ، با عدالت قضاوت کنید.
* بیش از آنچه می گویید ، عمل کنید و حتی پس از آنکه عمل کردید ، بگویید و هرگز مصداق لم تقولون مالا تفعلون نباشید . چه بسا ضرورت هم نداشته باشد که بگویید. نتیجه عمل شما سخنگوی اعتقادات و دیدگاهها و ادعاهای شماست .
* اصل «ص» یکی از عوامل مهم اعتماد و اعتقاد زیردستان به مدیریت در ایران است این اصل مهم شامل این عوامل مهم می شود :
صداقت
صمیمیت
صبوری
صراحت
صلابت
* به نمایندگان کارکنان و نیز کارکنان باتجربه و با سابقه اهمیت بدهید و آنها را بازوی فکری و اجرایی خود قرار دهید .
* از آنچه در واحدهای مشابه در جامعه و یا حداقل در اطراف شما می گذرد ، آگاه باشید . و...
(بر گرفته از کتاب نقش دل در مدیریت ...= دل IQ +

 از مجتبی کاشانی)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

تسلیت


وارونه...

هميشه اشک اونايي که به فکرمون هستن رو در مياريم..
و هميشه واسه کساني که به فکرمون نيستن اشک ميريزيم..
هميشه به کساني که اصلا به يادمون نيستن فکر ميکنيم..
و هميشه کساني که اصلا فکرشم نميکنيم به يادمونن.

وقتی ...


وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را.
راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر.
و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی.
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند.
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست!
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت.
***
وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را.. راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری. دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یادبگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی.

خوشبختی


خوشبختي ما در سه جمله است : تجربه از ديروز ، استفاده از امروز و اميد به فردا ....

ولي ما با سه جمله ديگر زندگيمان را تباه مي کنيم : حسرت ديروز ، اتلاف امروز و ترس از فردا