۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

اگر

اگر خورشید بمیرد ...
اگر ستاره ها نتابند ...
قلبی از طپش باز نمی ماند .
اگر کبوتری در سینه ی کبود آسمان
اسیر پنجه های باز شکاری شود ...
اگر آهویی در دامن دشت
صید پلنگ بی ترحم گردد.
اما
اگر دلی بشکند و ...
اشکی بر خاک بغلتد
فریادی در گلو خفه شود .
زمین می لرزد و آسمان می گرید .
من آن دلشکسته ام ...
من آن اشک بر خاک غلتیده ام ...
کیست آنکه بیاید و ...
با محبت مرا از زمین سرد جدا کند ....
کیست ؟!...

هیچ نظری موجود نیست: