۱۳۸۶ فروردین ۲۲, چهارشنبه

تو ای !


تو ای بالاترین انگیزه عشق
تو ای زیباترین افسونگر شهر !
مکن از عشق ، پرهیز
زپیشانی ، خط غم را فرو ریز
چنین بیگانه منشین
به چشمت آشنایی را عطا کن
تبسم را به لبهایت بیاموز
به لبخندی لبت را آشنا کن
سیه چشم - دلارام !
گل ابریشم گیسوی خود را به دست باد بسپار
به موج دلکش گلخنده هایت
دل عشاق را طوفانسرا کن
گهی عطر نیازی
به برق چشم پرنازت بیامیز
زمانی گیسوان را
چو ابریشم که بر مرمر نشانند
به روی مرمر دوشت رها کن

شعر از مهدی سهیلی از کتاب در خاطرات منی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عالی است