۱۳۸۶ فروردین ۳, جمعه

اگر

اگربتوانی بر خود مسلط باشی در حالی که اطرافیانت نمی توانند و تو را مقصر می دانند؛
اگر بتوانی به خودت اعتماد کنی، در حالی که همه به تو شک دارند؛
وشک آنان را به هیچ نگیری؛
اگر بتوانی منتظر بمانی و از انتظار خسته نشوی،
یا راجع به تو دروغی گفته شود و با دروغ مقابله نکنی،
یا اگر مورد تنفر قرار گرفتی ، به تنفر راه ندهی،
و باز خیلی خوب به نظر نیایی و خیلی عاقلانه صحبت نکنی؛
اگر بتوانی رؤیا ببینی ، و آنها را بر خود مسلط نکنی؛
اگر بتوانی فکر کنی ، و افکارت را هدفت قرار ندهی ،
اگر بتوانی با پیروزی و بدبختی رو به رو شوی
و با هر دوی آن شیاد ها مانند هم برخورد کنی؛
اگر بتوانی تحمل کنی از آنچه صادقانه بیان کردی
پست فطرتان تله ای برای احمقان ساخته اند،
یا چیز هایی را بنگری که در راه آنها زندگیت را فدا کردی ،
و متواضعانه آنها را با ابزار فرسوده باسازی کنی؛
اگر بتوانی کوهی از برنده شدنت بسازی
و آن را در قمار به خطر بیندازی،
و ببازی، و دوباره از نو آغاز کنی ،
و به کسی کلامی درباره ی شکستت نگویی؛
اگر بتوانی قلب و اعصاب و رگ و پی ات را مجبور کنی
که مدتها بیش از حد عادی در خدمتت باشند،
بنابراین صبر کن ، وقتی در تو چیزی نیست
جز اراده ای که به آنها می گوید : منتظر باش، و امید وار!
اگر بتوانی با خلافکاران حرف بزنی و تقوای خود را حفظ کنی،
یا با پادشاهان راه بروی ، و رابطه ات را با مردم عادی از دست ندهی؛
اگر دشمنان و دوستان مهربانت هیچ کدام نتوانند به تو آسیب برسانند؛
اگر همه ی مردم برای تو مهم باشند اما نه زیاده از حد؛
اگر بتوانی لحظه ای سخت را پر کنی
با 60 ثانیه دویدن ارزشمند،
زمین و هر چه در آن است مال توست ،
و – چیز مهمتر – تو مرد خواهی بود ، پسرم !
رود یارد کیپلینگ
کتاب سوپ مرغ برای روح نوجوان نوشته جک کنفیلد و مارک ویکتور هانسن ، ترجمه سهیلا و زکیه موسوی رضوی

هیچ نظری موجود نیست: